ناراست و ناخالص. (آنندراج) ، بی منت کشی. بدون سپاس گزاری. بی خواهش: گهر گرچه افتد بکف بی سپاس گرامی بود نزد گوهرشناس. اسدی. بجای شما هر یکی بی قیاس نوازشگریها رود بی سپاس. نظامی. رجوع به سپاس شود
ناراست و ناخالص. (آنندراج) ، بی منت کشی. بدون سپاس گزاری. بی خواهش: گهر گرچه افتد بکف بی سپاس گرامی بود نزد گوهرشناس. اسدی. بجای شما هر یکی بی قیاس نوازشگریها رود بی سپاس. نظامی. رجوع به سپاس شود
مرکّب از: بی + قیمت، بی بها و بی قدر و بی ارز. (ناظم الاطباء) : گنده و بی قیمت و دون و حقیر ریش همه گوه و تنش پرکلخج. عماره. بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی کاسد شد از دوزلفش بازار شاهبوی. رودکی. چرا این سنگ بی قیمت همه پاک نشد بیجاده و یاقوت احمر. ناصرخسرو. مرد مخوان هیچ و بتش خوان ازآنک چون بت با قامت وبی قیمت است. ناصرخسرو. سنگ بی قیمت اگر کاسۀ زرین شکند قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود. سعدی. شرم آید از بضاعت بی قیمتم ولیک در شهر آبگینه فروش است و جوهری. سعدی. کسان بچشم تو بی قیمتند و کوته قدر که پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند. سعدی. بی طلب زنهار بر خوان کسی مهمان مشو گوهر بی قیمتی ریگ ته دندان مشو. صائب. رجوع به قیمت شود، سخت بسیار. فراوان: بی طاعتی داد این جهان پر از نعیم بی مرش وین بی کناره جانورگشتند بنده یکسرش. ناصرخسرو. وگر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو کناره کرد باید ای پسر زین بی کناره رم. ناصرخسرو. با آن غم و رنج بی کناره داروی فرامشیست چاره. نظامی. رجوع به کناره شود
مُرَکَّب اَز: بی + قیمت، بی بها و بی قدر و بی ارز. (ناظم الاطباء) : گنده و بی قیمت و دون و حقیر ریش همه گوه و تنش پرکلخج. عماره. بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی کاسد شد از دوزلفش بازار شاهبوی. رودکی. چرا این سنگ بی قیمت همه پاک نشد بیجاده و یاقوت احمر. ناصرخسرو. مرد مخوان هیچ و بتش خوان ازآنک چون بت با قامت وبی قیمت است. ناصرخسرو. سنگ بی قیمت اگر کاسۀ زرین شکند قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود. سعدی. شرم آید از بضاعت بی قیمتم ولیک در شهر آبگینه فروش است و جوهری. سعدی. کسان بچشم تو بی قیمتند و کوته قدر که پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند. سعدی. بی طلب زنهار بر خوان کسی مهمان مشو گوهر بی قیمتی ریگ ته دندان مشو. صائب. رجوع به قیمت شود، سخت بسیار. فراوان: بی طاعتی داد این جهان پر اَز نعیم بی مرش وین بی کناره جانورگشتند بنده یکسرش. ناصرخسرو. وگر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو کناره کرد باید ای پسر زین بی کناره رم. ناصرخسرو. با آن غم و رنج بی کناره داروی فرامشیست چاره. نظامی. رجوع به کناره شود
بر قیاس معنی حریت. (آنندراج). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ. بی غیرت. (یادداشت بخط مؤلف) : توبه کند شیرز شیری هگرز گرچه شتر کاهل و بی حمیت است. ناصرخسرو. بددل دزد و جلد و بی حمیت روبه و شیر و گرگ و کفتارند. ناصرخسرو. از آن بی حمیت بباید گریخت که نامردیش آب مردم بریخت. سعدی. ببین آن بی حمیت را که هرگز نخواهد دید روی نیک بختی. سعدی
بر قیاس معنی حریت. (آنندراج). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ. بی غیرت. (یادداشت بخط مؤلف) : توبه کند شیرز شیری هگرز گرچه شتر کاهل و بی حمیت است. ناصرخسرو. بددل دزد و جلد و بی حمیت روبه و شیر و گرگ و کفتارند. ناصرخسرو. از آن بی حمیت بباید گریخت که نامردیش آب مردم بریخت. سعدی. ببین آن بی حمیت را که هرگز نخواهد دید روی نیک بختی. سعدی