جدول جو
جدول جو

معنی بی حقیقت - جستجوی لغت در جدول جو

بی حقیقت(حَ قی قَ)
ناراست و ناخالص. (آنندراج) ، بی منت کشی. بدون سپاس گزاری. بی خواهش:
گهر گرچه افتد بکف بی سپاس
گرامی بود نزد گوهرشناس.
اسدی.
بجای شما هر یکی بی قیاس
نوازشگریها رود بی سپاس.
نظامی.
رجوع به سپاس شود
لغت نامه دهخدا
بی حقیقت
بی آمیغ ناسره ناراست لان
تصویری از بی حقیقت
تصویر بی حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی حمیت
تصویر بی حمیت
بی غیرت، بی تعصب، بی مروت
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مرکّب از: بی + قیمت، بی بها و بی قدر و بی ارز. (ناظم الاطباء) :
گنده و بی قیمت و دون و حقیر
ریش همه گوه و تنش پرکلخج.
عماره.
بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی
کاسد شد از دوزلفش بازار شاهبوی.
رودکی.
چرا این سنگ بی قیمت همه پاک
نشد بیجاده و یاقوت احمر.
ناصرخسرو.
مرد مخوان هیچ و بتش خوان ازآنک
چون بت با قامت وبی قیمت است.
ناصرخسرو.
سنگ بی قیمت اگر کاسۀ زرین شکند
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود.
سعدی.
شرم آید از بضاعت بی قیمتم ولیک
در شهر آبگینه فروش است و جوهری.
سعدی.
کسان بچشم تو بی قیمتند و کوته قدر
که پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند.
سعدی.
بی طلب زنهار بر خوان کسی مهمان مشو
گوهر بی قیمتی ریگ ته دندان مشو.
صائب.
رجوع به قیمت شود، سخت بسیار. فراوان:
بی طاعتی داد این جهان پر از نعیم بی مرش
وین بی کناره جانورگشتند بنده یکسرش.
ناصرخسرو.
وگر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو
کناره کرد باید ای پسر زین بی کناره رم.
ناصرخسرو.
با آن غم و رنج بی کناره
داروی فرامشیست چاره.
نظامی.
رجوع به کناره شود
لغت نامه دهخدا
(حَ می یَ)
بر قیاس معنی حریت. (آنندراج). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ. بی غیرت. (یادداشت بخط مؤلف) :
توبه کند شیرز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت است.
ناصرخسرو.
بددل دزد و جلد و بی حمیت
روبه و شیر و گرگ و کفتارند.
ناصرخسرو.
از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردم بریخت.
سعدی.
ببین آن بی حمیت را که هرگز
نخواهد دید روی نیک بختی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحقیقت
تصویر بحقیقت
از روی درستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحقیقت
تصویر باحقیقت
راستگوی درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حقیقتی
تصویر بی حقیقتی
لانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حمیت
تصویر بی حمیت
بی ننگ و عار و بی نام و ننگ و بی غیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حمیت
تصویر بی حمیت
((حَ یَّ))
بی غیرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در حقیقت
تصویر در حقیقت
براستی، به راستی
فرهنگ واژه فارسی سره
بی عار، بی غیرت، بی تعصب، بی ناموس، دیوث، لاابالی، نامرد
متضاد: غیرتمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
نفيسٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
Invaluable, Priceless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
inestimable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
יקר , יקר ערך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
بے قیمت , بے قیمت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
অমূল্য , অমূল্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
ya thamani, isiyothaminiwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
paha biçilmez
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
귀중한 , 측정할 수 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
貴重な , 計り知れない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
ประเมินค่าไม่ได้ , ล้ำค่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
अमूल्य , अनुपम
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
tak ternilai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
onschatbaar, onbetaalbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
در واقع
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
inestimabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
invalioso, incomparável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
宝贵的 , 无价的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
bezcenny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
безцінний , безцінний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
unschätzbar, unbezahlbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
бесценный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی قیمت
تصویر بی قیمت
invaluable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی